محل تبلیغات شما



هنگام می و فصل گل و گشت و جانم گشت و خدا گشت و چمن شد

دربار بهاری تهی از زاغ و جانم زاغ و خدا زاغ و زغن شد

از ابر کرم خطۀ رشگ ختن شد

دلتنگ چو من مرغ جانم مرغ قفس بهر وطن شد

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری نه آیین داری ای چرخ!

از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتم سرو قدشان سرو خمیده

در سایۀ گل بلبل ازین غصه خزیده

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج‌رفتاری ای چرخ

خوابند وکیلان و خرابند وزیران

بردند به سرقت همه سیم و زر ایران

ما را نگذارند به یک خانۀ ویران

یا رب بستان داد فقیران ز امیران

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ!

از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن

مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن

غیرت کن و اندیشۀ ایام بتر کن

اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری نه آیین داری ای چرخ!

از دست عدو نالۀ من از سر درد است

اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است

جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است

مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری نه آیین داری ای چرخ!

عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده‌ست

جز جام به کس دست چو خیام نداده‌ست

دل جز به سر زلف دلارام نداده‌ست

صد زندگی ننگ به یک نام نداده‌ست

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ!

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری نه آیین داری ای چرخ!


بیشه ای سوخته در قلبِ کویری ست، منم!
وندر آن بیشه ی آتش زده شیری ست، منم!
ای فلک! خیره به روئین تنی ات چشم مدوز،
راست در ترکشِ رستم پَرِ تیری ست منم!
تا قفس هست مرا لذت آزادی نیست،
هرکجا در همه آفاق اسیری ست منم!
زندگی سنگ عظیمی ست، ولی می شکند
که روان زیرِ پِی اش جوی حقیری ست، منم!
در پِی آبِ حیاتی؟ به خرابات برو
خسته از عُمر در آن زاویه پیری ست، منم!
گرچه دور است ولی زود عیان خواهد شد
آنچه کوه است در آن دامنه، دیری ست منم!

حسین جنتی


بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد

ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد

ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود

نیل تر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد

از چه می خواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند

دشمن از هر سو نمایان ما و لشکر نابلد

از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند

تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد

مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ

مشتی از ما سست پیمان مشت دیگر نابلد!

گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش

دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد

نامه ها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب

باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد

کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید

ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد

حسین جنّتی


همه ی ما دیر یا زود میریم
دلمون که گرفت از خونه
اگه کسی منتظرمون نبود از شهر
اگه جایی برامون نبود از کشور
اگه هم جایی برای رفتن نبود ميريم که ميريم شايد يه جای تعریف نشده.
این روز ها عجیب به فکر رفتن ميوفتم
خونه که هستم ميرم بیرون ، بیرون که ميرم میگم برم یه شهردیگه،شهر دیگه که ميرم میگم برگردم خونه .
این حلقه ی رفتن های تو ذهنم هر روز داره بزرگ تر و وسیع تر میشه
یه روزی یه جایی ميرم که هوس رفتن به جای دیگه به سرم نزنه.

پ.ن:  با درود فراوان خدمت همه ی عزیزان . قصد دارم که از این بعد دلنوشته هام رو تو وب قرار بدم و چشم مبارک خوانندگان رو با چرندیاتم خسته کنم(به بزرگی خودتون ببخشید)  یا علی

 


آدمهای راستگو

خیلی زود عاشق میشن
خیلی راحت احساساتشون را بروز میدن
خیلی راحت بهت میگن دوستت دارن
خیلی دیر دل میکنن
خیلی دیر تنهات میزارن
اما وقتی زخمی بشن

ساکت میشن،چیزی نمیگن

خیلی راحت میرن و دیگه بر نمیگردن


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هدایای تبلیغاتی گیفتو مدرن شو